غروب

!!! عاشیقیزم

عاشق و دوستار همه و همه ام

آخرین امید ٬ آخرین منزل عشق جایی که دیگر از شور و هیجان روز اثری نیست .

نشانه ای از سنگ دلی اهریمن شب که عاقبت فرشته ی روز در جنگ با اهرین شب مغلوب می شود و سیاهی بر سپیدی غلبه می کند و در این میان ستارگان شب جلوه گر می شوند تا بر دل عشاق سوخته دل مرحم گذارند و اما کم کم جنگ پایان می گیرد و سیاهی سلطان سنگدل همه جا را تحت تسلط خود در می آورد . پرندگان کوچک به لانه ها باز می گردند آنها به سپیدی می اندیشند . به سپیدی آفتاب چون مظهر عشق است .

ولی باز هم نگاهم بر نقطه ای دور دست به آن درختی که روزی میعادگاه عشق مان بود دوخته شده است . صدای تو هم در گوشم زنگ می زند که مرا صدا می کردی . آیا به یاد داری ؟

آن وقت را که صدای پرنده ی کوچک و زرد رنگ از فراق دلدارش به جان آمده بود و تو می گفتی کاش قدرتی داشتم و به او می گفتم شکوه مکن اینست سزای عاشقی که ندانسته در دام های دلدار بی وفا می افتد . برخیز و برو و بیهوده اشک مریز !

اکنون به من بگو آیا من هم بیهوده به دام عشق تو گرفتار شده ام ؟

اگر که چنین است من نیز دیگر نخواهم گریست فقط عشق تو را در دل چون خاطره ای ابدی در دل نگاه خواهم داشت و  ...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 19 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 14:8 توسط بشار|


آخرين مطالب
» سلام عزیزان
» گل صداقت
» دنیا
» دیدار
» عشق
» عیب کار
» محرم اسرار بودن قابلیت می خواهد ...
» آسمان آبی
» یلدا
» چه حاصل
» بیچاره عاشیق
» جاده های عشق
» غروب
» و خدا زن را آفرید ...
» بیایید جواب تصدیق دعاهایمان را بفرستیم !!!
» ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد
» صوفی و خرش
» چه چیزی با ارزش تر است ؟
» بنام الله ...
» اول محرم هزار و چهار صد و سی و سه

Design By : Pichak