!!! عاشیقیزم

عاشق و دوستار همه و همه ام

روزی ما دوباره کبوترهای مان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسانی

برای هر انسان

برادری ست

روزی که دیگر درهای خانه را نمی بندند

قفل

افسانه ای ست

و قلب

برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم

روزی که هر لب ترانه ای ست

تا کمترین سرود

بوسه باشد

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود

روزی که با ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

که دیگر

 نباشم ...

                                                                         احمد شاملو

 

نوشته شده در 23 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 10:18 توسط بشار|

 

نوشته شده در 21 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 8:3 توسط بشار|

من !

 خودم !

 تنم !

 وجودم !

و آنچه هستم !

 آنچه می خواهم و آنچه هر چشمی به راه وجودش خیره مانده است ... نیستم !!!
شاید عبث ، شاید تخیل و شاید خیال باشم اما نه مغایر از بیهوده گی ها  ...
زندگی احساس است . داغتر از هر شعله سوزنده و مشهورتر از نام هر آدم ٬ مثل کلمه ی سه حرفی در یکی از ستون های جدول جایش خالی است لذا این سه حرف در قلب تو یا قلب من محسوس است  ...
عشق و فقط عشق  ...
غمی بزرگتر از غم های دیگر  ...
دنیا را در چشم هایت می بینم ، زمان را در نگاه هایت جستجو می کنم و عشق و هستی را از کلامت می شنوم  ...
خوبی ها و شادی های زمان بی تو برایم جلوه ای ندارد و غم دوری تو ، غم ندیدن تو و حتی غم این که نکند روزی تو را از دست بدهم  ...
غمی بزرگتر از این غم دیگر نیست  ...
حتی غم این که روزی من خواهم مرد  ...
دوستت دارم و  ...

نوشته شده در 19 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 13:28 توسط بشار|

ساعتی زود بیا

نازنینم به کنارم

که چو ابرهای بهار

طاقتم لبریز است

و نمی دانی که تصویر زمان

در نبودنت چه ملال انگیز است

ساعتی زود بیا

تا که اسرار نهان

با تو من فاش کنم

و بگویم که به هنگام غروب

نور شمعی که میان من و توست

تا بلندای جهان

تا به نزدیکی عرش می تابد

و در اینجا همه می دانند

راز زیبایی عالم

به همان شاخه گلیست

که به دستت داری

نازنینم

همه اندوه و غمم

تا زمانیست که تو را می بینم

و سبب چیست نمی دانم من

بی صدا و آرام

در کنارم تو چرا می گریی ؟

بر مزارم تو اگر می آیی

نازنینم

دل من را مشکن

و دگر اشک مریز

که خدا می داند

گریه هایت

چه بلایی به سرم می آرد

و اگر می خواهی

تا به رسم همه خاطره ها

تو دگر بار دلم شاد کنی

همتی کن و اینبار کمی زود بیا ...

                                                                                         امیری مهین

 

نوشته شده در 16 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 8:27 توسط بشار|

معلم یک روز به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آن ها بازی کند . او به آن ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه ی پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آن ها بدشان می آید سیب بریزند و با خود به مدرسه بیاورند .

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند در حالیکه در کیسه هایشان 2 یا 3 و بعضی ها به تعداد بیشتر سیب بود .

معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا می روند کیسه های پلاستیکی را با خود ببرند . روز ها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی نا خوش سیب های گندیده ٬ بعلاوه آن هایی که سیب بیشتری در کیسه ی خود داشتند از حمل بار نسبتا سنگین خسته شده بودند .

پس از گذشت یک هفته ٬ بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند .

معلم پرسید : از این که سیب ها را با خود یک هفته حمل می کردید چه احساسی داشتید ؟ بچه ها از این که مجبور بودند سیب های بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند ...

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی این چنین توضیح داد :

این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه ی آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید . بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می کنید . حالا شما بوی سیب ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید ؟؟؟

نوشته شده در 13 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط بشار|


 

 نهم شهریور روز تولدم و یکی از بهترین روزهای طول سال مبارک  !

از لوکس بلاگ هم که از دوستان خوبم هست و روز تولدم رو فقط اون به یاد داشت و بهم تبریک گفت متشکرم ...

نوشته شده در 9 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 17:56 توسط بشار|

    Mugedes fitir bayramini her zaman sevdiklerinizle beraber saglik salh ve emin emanlig khosh bakhtlikh ichinde kechirmeyinizi arzularam .

bayraminiz mubarak ...

      

نوشته شده در 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 9:7 توسط بشار|

گروهى از فارغ التحصيلان قديمى يک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همديگر به ملاقات يکى از استادان قديمى خود رفتند. پس از خوش و بش اوليه ، هرکدام از آنها در مورد کار خود توضيح مي دادند و همگى از استرس زياد در کار و زندگى شکايت مي کردند.

استاد به آشپزخانه رفت و با يک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان گوناگون ، از پلاستيکى و بلور و کريستال گرفته تا سفالى و چينى و يکبار مصرف بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ريختن براى خودشان را بکشند .

پس از آن که همه براى خودشان چاى ريختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: اگر توجه کرده باشيد ، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قيمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قيمت، داخل سينى برجاى مانده اند شما هر کدام بهترين چيزها را براى خودتان مي خواهيد و اين از نظر شما امرى کاملااطبيعى است ، اما منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همين است. مطمئن باشيد که فنجان به خودى خود تاثيرى بر کيفيت چاى ندارد. بلکه برعکس ، در بعضى موارد يک فنجان گران قيمت و لوکس ممکن است کيفيت چايى که در آن است را از ديد ما پنهان کند چيزى که همه شما واقعا مى خواستيد يک چاى خوش عطر و خوش طعم بود ، نه فنجان ! اما شما ناخودآگاه به سراغ بهترين فنجان ها رفتيد و سپس به فنجان هاى يکديگر نگاه مى کرديد.

زندگى هم مثل همين چاى است.

کار، خانه، ماشين، پول، موقعيت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها ،

" نگهداری و دربرگرفتن زندگی است "

نوع فنجاني که ما داشته باشيم ،

نه کيفيت چاى را مشخص مي کند و نه آن را تغيير مي دهد.

اما ما گاهى صرفا با تمرکز بر روى فنجان ، از چايى که خداوند براى ما در طبيعت فراهم کرده است لذت نمي بریم .

خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان چای را ٬  از چايتان لذت ببريد! 

خوشحال بودن البته به معنى اين که همه چيز عالى و کامل است نيست بلکه بدين معنى است که شما تصميم گرفته ايد آن سوى عيب و نقص ها را هم ببينيد.


 

زندگی جیره مختصری است


 

مثل یک فنجان چای


 

و کنارش عشق است


 

 

مثل یک حبه قند


زندگی را با عشق نوش جان باید کرد .


نوشته شده در 6 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 12:4 توسط بشار|

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 17 صفحه بعد


آخرين مطالب
» سلام عزیزان
» گل صداقت
» دنیا
» دیدار
» عشق
» عیب کار
» محرم اسرار بودن قابلیت می خواهد ...
» آسمان آبی
» یلدا
» چه حاصل
» بیچاره عاشیق
» جاده های عشق
» غروب
» و خدا زن را آفرید ...
» بیایید جواب تصدیق دعاهایمان را بفرستیم !!!
» ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد
» صوفی و خرش
» چه چیزی با ارزش تر است ؟
» بنام الله ...
» اول محرم هزار و چهار صد و سی و سه

Design By : Pichak